محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

سفر به شمال

دختر نازم محدثه ؛ رفتیم سفر اونم از نوع شمال من و مامانی و مامان جون؛ رشت و صومعه سرا و فومن و انزلی و خمام و ... خیلی خیلی خوش گذشت. آب و هوای خوب و عالی شمال روی همه ما مخصوصا تو اثر خوبی گذاشت خیلی بازی می کردی و سرحال سرحال. چندتا عکس هم برات می ذارم حالشو ببر. به قو ل مامانجون که شمالی میگه: (تی کوچیدل من بمیرم) دریا تو را در چه فکری برده عسلم؟ از ساحل زیبای گیسوم چه خبر؟   همه لیموهاش و خوردند ... پس آرامش دریا حقیقت دارد... ...
31 شهريور 1391

از روز اول تا امروز؛

و در برابرم روز به روز بزرگ می شوی و من هر چه بیشتر و بیشتر به مادر بودنم می بالم و به خاطر وجود شیرنت به درگاه خداوند مهربان قدردانی و شکر به جا می آورم که طعم شیرین مادر بودن را به من چشاند.  خدایا : به حق جمعه عزیز که متعلق به آقا امام زمان (عج) است او را در تمامی لحظات یار و یاور باش و نگذار کوچکترین غمی در دلش باشد. (وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ) ...
24 شهريور 1391

سفر به قم

دختر گلم محدثه جون؛ پنج شنبه 2 شهریور 1391 با مامانی و شما رفتیم قم، زیارت حضرت معصومه (س) و مسجد مقدس جمکران. خیلی خیلی خوش گذشت حالا غیر از اینکه سفر زیارتی بود و کمی هم سیاحتی حضور شما دختر گلم لذت سفر را برایمان دوچندان کرد. دوست دارم . البته چند تا عکس خوشگل هم برات می ذارم. ...
9 شهريور 1391

گردش در پارک برای اولین بار؛

دختر گلم امروز به همراه بابایی رفتیم پارک برای اولین بار بود که سه تایی رفتیم وای که چقدر خوش گذشت و حال داد  ناناز مامان،قندعسلم،شما که همش خواب بودی چندتا عکسشو برات می ذارم ببین جیگرم       وقتی امدیم خونه دیگه بیدار شدی عزیزم     ...
31 مرداد 1391

اولین عید؛

الهم اهل الکبریاء و العظمه و اهل الجود و الجبروت و... دختر قشنگم محدثه جون؛ چقدر امسال عید فطر برای ما زیبا و دوست داشتنی بود، امسال علاوه بر تمامی زیبایی هایی که عید سعید فطر برایمان دارد بودن تو در کنارمان زیباییهای این روز بزرگ را تکمیل کرد. دختر گلم اولین عیدت مبارک. ...
30 مرداد 1391

دو ماهگیت مبارک دختر گلم

 دختر قشنگم امروز دو ماهه شدی و وقت زدن واکسنت بود که با مامان جون بردیمت مرکز بهداشت برای زدن واکسن ،من که شب قبلش از استرس واکسن تو گلم اصلا خوابم نبرد نیم ساعت قبل از واکسن بهت استامینوفن دادم که خیلی موثر بود و باعث شد درد کمتری حس کنی بعدشم امدیم خونه رو واکسنتو کمپرس کردیم الهی بمیرم مامانی که از درد تو خواب همش ناله میکردی.باباجون هم  دلش پیش تو بود از اداره همش زنگ میزد و حالتو میپرسید. این عکس ها هم بعد از واکسنته قربونت برم  که اینقدر بی حالی   ...
28 مرداد 1391
1